منم میتونم برای تو بنویسم

متن های عاشقانه

منم میتونم برای تو بنویسم

متن های عاشقانه

کو چراغی آویخته به میخ دیوار.

کو چراغی آویخته به میخ دیوار.

می نویسم در گمی و گیجی و تاریکی شب از صلات دم صبح خفتگان از خواب بیدار شده رو به انتشار از انزجار مقولات بی پایه و اساس روزمرگی که از ابتدای بیداری همه ما را گریبان گیر می کند . کوچه ها همه در ابتدای طراوت و تازگی هستند . صدای ناله جارو  همه جای کوچه و خیابانها را بصورت نسبی تمیز کرده و گاه گاه ماشین های آب پاش کنار خیابانها را آب پاشی نموده که جلوه تازه تری به سر و روی شهر خواب رفته دهند . که صورتی شسته باشند و گرد و غباری زدوده باشند . اما همه عابران آن لحظه همه چهره هاشان گرد و غبار گرفته و خسته ، در وهم خواب و هراس ، خستگی را بصورت مشخصی می توان در چهره هاشان دید ؛ در تک تک چهره هاشان . از شروع حرکت چنان خستگی اطراف در تو اثر می گذارد که نای راه رفتنت را می گیرد . کیلومترها باید پیاده بروی ، سکوت خاصی در همه جا پراکنده است ، با عبور گه گاه خودرویی ؛ به هرکجا که می روی همه چیز همانگونه است که دفعه پیش دیده ای . تاریخچه ای در تکرار روزگار .

 

 

مز مزه خارو خاشاک در درون دهان فرو بسته ات که بزور در آن کلماتی می کارند از جنس نا جنس زمانه از جنس دروغ و نیش و کنایه که به زور  تحویل مردم کوچه هایمان بدهیم . آه چه روزگارانی شده است . مواج و پر تلاطم و تو غوطه ور  در ابهام و گمی این اجتماع ، پر دست و پا به پایین فروکش می کنی و سقوط . . .

و بعد کمی که شروع می کنی تازه روحیه باخته  پر دردو رنجت ؛ و بخت سیاهت هم دیگر هیچکدام را مجالی برای همراهیت نیست . آه . . .

قلبم چه سرد می تپد درون سینه ام ؛ ای کاش . . . ولی هرگز . . . و دیگر هیچ . . . ومانده بر دلم آرزویی که آنهم هیچ که نه تو دانی و نه دیگر و دگر هیچ . . .

                                            افسوس از خودم که اینگونه بدم و سرد و سخت . . .

دلم برای یکی تنگ شده ، میدانم که دیگر هیچوقت نخواهم دیدش . کسی که هر لحظه از هر گوشه و کنار کارهایم ختم به یاد اوست . ای کاش مرا هم راه عبوری بود در این ایام

                                                                                     دگر هیچ . . .

 

 

 

نمی دانم پریدن از کدام نقطه شروع شد ، ولی  پریدم و ترسیدم . به همانگونه که پرستویی می پرد ؛ برای اولین بار و یا شاید هم آخرین بار. ولی از جایی شروع می کند . از ابتدای حس برتر بودن ؛ داشتن دو بال به ظاهر قوی که به آن می بالیم و می نازیم .

من پریدم ولی نه شاهین بودم و نه جوجه اردک زشت ، می پریدم مثل خودم ، تا بی نهایت گم شدن ، رفتن و رفتن تا مرز افق که محو و گم می شود پریدنم به سوی دل روشنی ها .

نظرات 2 + ارسال نظر
ساحر دوشنبه 9 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 12:00 ق.ظ http://X-WOLF.BLIGSKY.COM

سلام
هر وقت نوشته هاتو میخونم به شما حسودی میکنم
من یه زمانی خیلی مینوشتم
کفر نامه
زندگی نامه
عشق نامه
...ها مینوشتم
ولی به یکباره همه پرپر شدند چون ...

موفق باشی
روز خوش mr.wolf

behshad ( Booter ) yahoo 7.5 سه‌شنبه 10 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 04:19 ق.ظ http://www.booter-rasht.blogsky.com


salam dost aziz va Gol khobi wblaget ghashang bood va jaleb tonesty be man sar bezan va az barname haye yaho 7 final be khosos Boot DC Buzz Estefadeh kon va be dostanet moarefy kon montazeret hastam khosh hal shodam
behshad
bye

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد