منم میتونم برای تو بنویسم

متن های عاشقانه

منم میتونم برای تو بنویسم

متن های عاشقانه

پیر مرد

پیر مرد خسته بود
و تلاشش برای رسیدن هیچگاه متوقف نشد
راه پر بود از غبار
و دهان تابستان تشنه بود
نسیم گرم و داغی از سراب دوردست ها به هر سمتی می وزید
راه همچنان پرپیچ و خم در هر سویی می رفت
پیرمرد اما . . .
راه او همچنان در تب و تاب رفتن است .
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد