منم میتونم برای تو بنویسم

متن های عاشقانه

منم میتونم برای تو بنویسم

متن های عاشقانه

بوی خاک

شب های اینجا بدون سوسویی از ستاره ای در ظلمات به سر می شوند . اندوه تنها رنگی است که از در و دیوار اینجا به همه  جا تابیده می شود . بارها و بارها در فضایی تهی قدم برداشته ام به تمام جهاتی که در ذهنم گذر کرد قدمی فرسودم و حرکت تنها بیهودگی سپری شده ای بود که از همۀ پیکرۀ بی جانم در فضای تاریک اینجا محو می شد . از تکرار هر قدم در تهی شدگی به نابینایی رسیدم ؛ و بینا ندیدم . تمام دستانم و همۀ هوشم سیاه شد . رنگ چشمانم قرمزی بود که از سیاهی تیره تر شده بود ؛ و عصایی لرزان بر ستون پیکرم خرد شده . زانوانم در آینه های مسخ شدۀ تکرار حرکت های بیهوده سست شدند در هم لغزیدند و از حرکت به سقوط رسیدند . تنها چیز آشنای اینجا بوی خاکی بود که به آن رسیدم و در همۀ وجودم فرو می رفت و می ریخت . اینجا آخرین جایی است که خواهم ماند .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد