منم میتونم برای تو بنویسم

متن های عاشقانه

منم میتونم برای تو بنویسم

متن های عاشقانه

کار من

ای زیستن

بی تو مرگ را آغوشی باز است مرا

و درک

ره به بوسه اشکم نداد

که داغ آه

سینه ام را سوزانده

و

سوختن و سوختن تا ابد

کار من است .

چقدر شبانه هایمان را به سجده خالی قناعت بودبر سر سفره های نیاز

ما را به التفات سخن ، که رهگذری را صدایی نافع داشت و رسا

و تمام التفات از آن بردیم که بهره ای از آنچه که باید نصیب باشد نشد .

و چهره ،

در گردش دردمندانه روزمرگی هر تپش از بودن در خود ،

قافیه های گم و نهان ،

و دخیل رو به زوال در محراب چشم آبنمای ناب ،

که مستور عاشقانه هایش در خرابات گم شده .

و نرم و نازک ، چقدر شبانه هایمان را به سجده خالی قناعت بودبر سر سفره های نیاز

و

دستانمان را

به خالی تر بودن عادت دادیم ،

و چهره هامان به سیلی سرخ تر ،

و اکنون نه چهره مانده و نه سیرت و صورت .

به کدام مرگم راضی هستی تا به همان بمیرم ؟

آیا در تمامی مدتی که من در اینجا هستم ،

تحولی در من بوجود خواهد آمد ؟

و مرا کدامین سرشت در تب و تاب خواهد آورد ؟

و کدام روزنه به سویی روشنی خواهد برد ؟

آیا تزویر و نیرنگهای پوچ که بر من میگذرد ،

تاب و تحمل روح دردمند و تن رنجورم را  خواهد بود ؟

و در کدام افق دیده روشنگر دوران تحجر را به سوسوی فنا خواهم سپرد ؟

و فلک را در کدام گردونه ایام بر سر شوق دگرگون خواهم کرد ؟

و

اگر آفتابی بر نتابد و سردی یخ بسته پیکره هارا بر نچیند .

دگر حادثه ای در روح جاری زمان نمی ماند !

و

آیا تو همه اینها را میدانی و اینچنین در درونم ضجر و ناله می آفرینی ؟

به کدام مرگم راضی هستی تا به همان بمیرم ؟