پونهی بارانی :: rainy mint
سوالِ گریه
شعر از: پونه
خیابانهای شلوغ وُ
شیشههای رنگیِ روشن ...
چرا تردید کردی؟
چرا پشتِ پای غروب وُ حاجتِ انتظار
اینهمه پابهپایِ کوچهها ماندی ...
چرا نگفتی که خواب پروانهای پریده
که گونههای آبی زنبق،
از پلک هر شقایق سوخته بارانیتر است
و خطِ شکستهی دلتنگی،
به ردیفِ هر ترانهای میلرزد ...
چرا تردید کردی؟
پردهها را که میشویم، باز
انگار کسی خواهد آمد ...
صدای پایی شاید،
میان پاگردِ سنگیِ پلهها
دری نیمهباز وُ عطر خوش آشنا
بوی روشنا ...
یک روز
یک عصرِ بلند آفتابی
از چلههایِ سوختهی مرداد،
فقط یک روز دیر آمدی ...
چرا تردید کردی ...
«گروپ اسرار ماوراء شروع به کار کرده است»
با عضویت در این گروپ می توانید ایمیل های گروپ در موضوعات زیر را دریافت کنید:
اسرار و رموز زندگی، موفقیت، ارتباط با ماوراء و شناخت حقیقت نامحدود انسان
اعمال خارق العاده و استثنایی
کتاب های الکترونیک نایاب و ارزشمند (رایگان)
کلیپ های جذاب و جدید
معرفی سایت ها و وبلاگ های برتر
...
http://groups.yahoo.com/group/Asraremavara
شعراتون زیباست ... بخصوص کویر