و اینک در مشت
چیزی جز آتش نیست
و دریای خروشان
چه شعله ور
و هوس آرزو مندانه من در سکوت پشت قاب خالی ها
چه تکراری بر روی این لبه نوار خواهد بود
و پازل خرد شده موزاییک ها
زیر زوال پاهایمان چه نقش برجسته ای دارد
بی نظم
ضربان قلبمان می زند
گاه و بی گاه تب می کنیم
و تنها منظر چشمان
قاب خالی از عکس
با دنیایی پر ازحسرت ها و آرزوها
و تشنه ام
به جرعه ای ازتو
ومهمانی هر سکوتم
نم اشک
به چراغ
سفالینه دیرینه روشن اندیشه ام
به پرواز
از قلب خسته پرنده سکوت کرده در قفس
می نویسم دردمندانه از شادیهایم
امید
قدمهای فرسوده ای است که زیر گذر پای کوچه پیمایم می گذرد هر شب.
تشنه ام
به جرعه ای ازتو
سلام دوست عزیز
زیبا بود و با احساس
کاش هیچ قاب عکسی خالی نمونه
تونستی یه سر بمون بزن
------->-----<@
------>------<@
---------->------<@
این گلهای روس مثل تو هستند با این تفاوت
که یه عالمه از اونا وجود داره
و تنها یکی از تو!
به امید این که زندگییت در ساحل
خوشبختی لنگر بیاندازد.
در قلبم ضربانی نمانده
همچون قاب عکس خالی از خاطره
من نیز تشنه ام
دنیایم از حسرت خالیست
چرا که با رفتنت آموختم زندگی همه هیچ است و آرزو ها مان بی معنا
تو معنای بودنم بودی و رفتی و من اینک هستم بی آنکه باشم
---------
دلت شاد
salam eyval webloget bahale be maham sar bezan khoshhal mishim bye