شن های روشن
مزرعه داغ برهوت لم یزرع
تخم نفاق در مشت کشاورزی حسود و بخیل
سینه دریده حسرت ورزان
آب روان و شور دیدگان عشاق
جوی خون در هر کوچه و پس کوچه صلح روان
بازیچه اعداد و ریاضی با دبیر ادبیات
تقارن آهن و گوشت
سرخی آتش و سردی دل
مزاج نا سازگار هر ناراضی مجبور به اجباریه
دل پرست دیر پرست
دیر پرست پوسیده پرست
بر مزار سالهای رفته از دست
انسانهای شریفی که می میرند
و من که مانده ام . . .
. . .
سلام.
شعر زیبایی نوشتید
سلام به نازنین خانوم
منو شرمنده کردین با این کارتون
ولی
یه مشکل
اگه براتون ممکنه تو آدرس من blogsky رو باز بینی کنید
روز خوش mr.wolf
راستی با اجازتون منم به شما لینک میدم
موفق باشین